مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
آمدم تا رشـتهام را بر درت محکـم کنی زنـدگیام را به ذکر دائمت، تــوأم کنی با تضرع، زیر لب دارم صدایت میزنم تا که قدری از حجابِ بینمان را کم کنی شرمسار و سر به زیرم که سبب شد نامهام باز هم گـریه برای معـصـیتهایم کـنی خستهام از خُدعههای نفس، از طول امل آمدم یابن الحـسـن، دیگـر مـرا آدم کـنی صاحب من، خیرخـواهم، سایۀ بالاسرم میشود قلب مرا خالی ز نامحـرم کنی؟ از تو بر میآید آقا معـجـزاتی اینچـنین التماست میکـنم، چـشم مرا زمـزم کنی دوری از کـربـبلا دارد مرا دق میدهد کربلایی کن مرا تا راحت از این غم کنی دوست دارم یاورت باشم به اشک بر "حسین" ساعتی که گریه بر آن ماتم اعـظم کـنی جان فدای پلک مجروحت که دائم صبح و شب گوشۀ مقتل، نظر بر پیکری درهم کنی |